خبر دردناك و سنگين بود! باورش سخت مي نمود ولي حقيقت داشت...........
خبري كه من از طريق پيامك از دوستم كه اهل دلي است چون شمايان شنيدم!سكوت برم مستولي گشت و سكون بر پيكرم! آخر مگر مي شود اسرافيل زمان كه نواي ني اش را به گوش جان شنيده بوديم و بانگ صورش را با تمام وجود پژواك داده بوديم به ناگاه و پس از دو ماه سكوت و سكون اغمايي به خاموشي گرايد........
خبر تلخ بود و فراقش تلخ تر ليكن چه چاره كه حقيقت هميشه تلخ بوده و هست و هر آمدني را رفتني است و چه رفتني با شكوه تر از عروج يگانه ناي و ني استاد كسايي كه بانگ رساي فريادهاي ناي وجودش را كوه زمان تا ابديت پژواك خواهد داد.......
آخر چگونه ميتوانيم سلام استاد را كه هر پگاه به عمق جان نيوشايش بوديم بدرود بگوييم!!
25 خرداد 1391 روز تلخي در تقويم روحما ن گرديد روزي كه ناي جان فزاي استاد حسن كسايي خاموش شد تا گوش به ناي استاد ازل بسپارد........
خداوند استاد ابتهاج را برايمان نگه دارد كه فرمود:
شكايت شب هجران كه مي تواند گفت؟!
حكايت دل ما با ني كسايي كن.......................
خدايش رحمت كناد و جاودان بهشت جايش باد....
نظرات شما عزیزان:

پاسخ:چوخ ممنون صمد جان